- گرزه مار(گَ زَ / زِ)
مار زهردار بود:
چه کردی زبان بر بدی کامکار
چه در آستین داشتی گرزه مار.
سنایی.
ز من بگذر که من خود گرزه مارم
بلی مارم که چون او مهره دارم.
نظامی.
رجوع به گرزه شود
چه کردی زبان بر بدی کامکار
چه در آستین داشتی گرزه مار.
سنایی.
ز من بگذر که من خود گرزه مارم
بلی مارم که چون او مهره دارم.
نظامی.
رجوع به گرزه شود
